- تربیت اسلامی
- /
- مدارج السالكين
نِفاق
با درس سیزدهم از مجموعه دروس مدارج السالکين با موضوع «نفاق» امروز در خدمت شما هستیم.چرا این موضوع ؟
دلایل روشن و مهمی انگیزهی شناخت این بیماری خطرناک که مومنان به آن مبتلا میشوند، را ایجاب میکند و مهمترین دلیل مهم بودن این موضوع این است که سیدنا عمر رضی الله عنه به حذیفه بن یمان رضی الله عنه میگوید: ای حذیفه، تو را به خدا سوگند میدهم، آیا رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مرا در زمرهی آنان- یعنی منافقان - نامید؟ گفت: خی، ولی پس از تو کسی را تزکیه و تبرئه نمیگنم. همچنین مهمترین دلیل مهم بودن این موضوع این است که حسن بصری رضی الله عنه گفته است: تنها منافق با نفاق آرام میگیرد و تنها مومن از نفاق میترسد. پس باید این بیماری خطرناکی که مومنان را دچار میکند، بشناسیم.
نفاق بیماری مزمن و نهفته ای است. نهفته یعنی: ممکن است این بیماری وجود مومن را در برگرفته باشد، ولی خودش نداند و کسی که از نداشتن این بیماری خاطر جمع باشد چه بسا منافق باشد. گاهی انسان سراسر نفاق میشود اما نمیداند. پس این بیماری نهفته است و بسیاری اوقات بر کسانی که در وجود نفاق دچار شک میشوند، پنهان میماند و فرد فکر میکند اصلاح گر است، در حالی که در حقیقت یک مفسد است. هر کدام از ما اگر نگران ایمانش باشد و نگران جایگاه خود نزد پروردگار و ترس از خدا و روز آخرت باشد و نگران این باشد که خداوند اعمال نیک او را نادیده انگارد و نگران این باشد که خودش یک چهره داشته باشد و نزد خداوند چهره ای ناخشنود کننده داشته باشد، باید با دقت این بحث را مطالعه کند.
انواع نفاق:
علما نفاق را در دو دسته تقسیم کرده اند:نوع اکبر و نوع اصغر.
نوع اکبر:
باعث جاودانگی در قعر آتش دوزخ میگردد، خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً﴾
﴿ آرى منافقان در فروترين درجات دوزخند و هرگز براى آنان ياورى نخواهى يافت ﴾
پس نفاق اکبر: باعث جاودانگی در قعر آتش دوزخ میگردد.
چراکه این منافق ایمان خود به خدا، فرشتگان، کتابهای آسمانی، پیامبران، روز آخرت را برای مسلمانان نمایان نموده و در باطن به هیچ یک از این موارد باور ندارد. ایمان ندارد که خداوند با کلامی که بر انسان فرو فرستاده، سخن گفته است تا آنان را با ارادهی او هدایت کند و از عذابش بترساند و از مجازات او بیم دهد. خداوند پردهی این انسان منافق را میدرد و راز او را بر ملا میکند و او را نزد همه رسوا میگرداند تا مردم نسبت به او مراقب باشند.
همان طور که میدانید خداوند متعال در قرآن کریم و در آغاز سورهی بقره چهار آیه در ارتباط با مومنان بیان میکند.
جهانیان سه گروه اند: مومن، کافر و منافق.
چهار آیه ويژهی مومنان آورده است:
﴿الم * ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ * وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ * أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾
﴿الف لام ميم * اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايهی هدايت تقواپيشگان است * آنان كه به غيب ايمان مى آورند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به ايشان روزى داده ايم انفاق مى كنند * و آنان كه بدانچه به سوى تو فرود آمده و به آنچه پيش از تو نازل شده است ايمان مى آورند و آنانند كه به آخرت يقين دارند * آنان برخوردار از هدايتى از سوى پروردگار خويشند و آنان همان رستگارانند ﴾
﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ * خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾
﴿در حقيقت كسانى كه كفر ورزيدند چه بيمشان دهى چه بيمشان ندهى بر ايشان يكسان است [آنها] نخواهند گرويد * خداوند بر دلهاى آنان و بر شنوايى ايشان مهر نهاده و بر ديدگانشان پرده اى است و آنان را عذابى دردناك است ﴾
به دلیل خطرناک بودن آنان و گسترش دادن نفاق در میان مومنان، سیزده آیه را به آنان اختصاص داده است.
بنابراین در ارتباط با مومن مساله ساده است. مومن، پایبند، عقیدهی درست، مخلص، خداجو، توبه کننده، دوستدار الله و پرهیزگار است.
کافر آشکارا با بیان، حرکات و سکناتش کفر میورزد و شرم نمیکند.
پس شما مومن و کافر را میشناسید، اما شخص سومی که ایمان ناکافی خود را برایتان آشکار میکند منافق است. میگوید: این نوع سوم خطرناک ترین نوع است.
خداوند پاک سیزده آیه را به او اختصاص داده است؛ چراکه تعداد آنان زیاد است و منافقان بسیار اند و عموما مردم به آن دچار میشوند و آنان خطر زیادی برای اسلام و مسلمین دارند و مصایب اسلام ناشی از آنان است و سخنی که مردم همیشه میگویند: ترس ما بیشتر از دشمنان اسلام از منافقان مدعی اسلام است؛ زیرا آنان اسلام را از داخل ویران میکنند. وقتی دشمنان اسلام یورش میآورند مومنان احتیاط میکنند اما منافقان در میان مومنان و مساجد آنان و همراه آنان و شریک کارهایشان هستند.
می گوید: چه بسیار سنگرهایی که در اسلام آنان ویران کردند؟ چه بسیار خطوط دفاعی که آنان آن را درهم شکستند و ویران کردند؟ چه پرچمهایی را که آنان به پایین کشیدند؟ و چه بارها که با تیشه به ریشهی اسلام زدند و نابودش کردند؟ بنابراین خداوند بزرگ میفرماید:
﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ * أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ﴾
﴿ و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مى گويند ما خود اصلاحگريم * بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمى فهمند ﴾
﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ﴾
﴿ مى خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش كنند و حال آنكه خدا گر چه كافران را ناخوش افتد نور خود را كامل خواهد گردانيد﴾
از صفات منافقان:
1-رها کردن وحی:
اولین ویژگی منافقان این است که میگوید: منافقان پیمان بستند که از وحی خداوندی دوری گزینند. سخنان الهی نزد مومنان اهمیت فراوانی دارد در حالی که سخنان خداوند بزرگ نزد منافقان بر اساس میل خودشان در زندگی به کار میرود. دستورات الهی و نواهی او و بیانات و کلام روشنگر و نص قرآنی او را در راستای منافع و فرهنگ و آرمانهای نامشروع خود به کار میبرند و به سخنان خداوند اهمیتی نمیدهند و به حد و مرزها و اوامر و نواهی او بی توجه اند. خداوند بزرگ در توصیف آنان میفرماید:﴿فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَيْنَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ﴾
﴿ تا كار [دين]شان را ميان خود قطعه قطعه كردند [و] دسته دسته شدند. هر دسته اى به آنچه نزدشان بود دل خوش كردند ﴾
﴿كلُّ حِزبٍ بما لديهم فرحون﴾
﴿ هر دسته اى به آنچه نزدشان بود دل خوش كردند ﴾
2- آنان به خاطر فریب دادن یکدیگر به هم سخنان زیبا میگویند:
و نیز: آنان برای فریب دادن هم به یکدیگر سخنان زیبا میگویند و چیزی که بین آنان مشترک است این است که این قرآن را رها کرده اند. خداوند متعال میفرماید:﴿وَلَا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلَا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُوا وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ أُولَئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى الْجَنَّةِ وَالْمَغْفِرَةِ بِإِذْنِهِ وَيُبَيِّنُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾
﴿ و با زنان مشرك ازدواج مكنيد تا ايمان بياورند قطعا كنيز با ايمان بهتر از زن مشرك است هر چند [زيبايى] او شما را به شگفت آورد و به مردان مشرك زن مدهيد تا ايمان بياورند قطعا بردهی با ايمان بهتر از مرد آزاد مشرك است هر چند شما را به شگفت آورد. آنان [شما را] به سوى آتش فرا مى خوانند و خدا به فرمان خود [شما را] به سوى بهشت و آمرزش مى خواند و آيات خود را براى مردم روشن مى گرداند باشد كه متذكر شوند﴾
﴿يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ﴾
﴿ خدا از (بركت) ربا مى كاهد و بر صدقات مى افزايد، و خداوند هيچ ناسپاس گناهكارى را دوست نمى دارد﴾
به این آیه اهمیتی نمیدهد و ربا میخورد و ربا میدهد و این نفاق است. شاید ببینید نماز میخواند و یا روزه میگیرد اما این نماز و روزه ارزشی ندارد.
این قرآن را رها کرده اند؛ تلاوت آن را رها نکرده اند اما عمل به آیات آن را ترک کرده اند و آن را در زندگی خود پیاده نکرده بلکه پشت سر خود انداختهاند و هیچ اهمیتی به آن نمیدهند و انسانی که به کلام خداوند اهمیتی نمیدهد و آن را به عنوان قانون و برنامه بر نمیگزیند و احکام آن را در زندگی به کار نمیگیرد، این فرد منافق است منافق است منافق است.
3- كر، گنگ و كور هستند، بنابراين به راه نمى آيند:
صفتی دیگر برای منافقان: خداوند متعال میفرماید:﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ﴾
﴿ كرند، لالند و كورند بنابراين به راه نمى آيند ﴾
﴿صمٌ بكمٌ عميٌ فهم لا يرجعون﴾
﴿ كرند، لالند و كورند بنابراين به راه نمى آيند ﴾
برادر نظرت در بارهی سپرده گذاری در بانکهای خارجی چیست؟ شخصی این را فتوا داده و جایز شمرده است... این کار همیشگی او است. نظرت در بارهی این کتاب چیست؟ دیدگاههای معاصر... این کار همیشگی اوست. نظرت در بارهی فتوای فلان عالم در بارهی جواز اندکی ربا چیست؟ شبهات و شهوات قلب او را نابود نموده و نیتهای پلید آنان بر نیتهای نیک آنان غلبه یافته است و گویی مصداق قول الله متعال است که میفرماید:
﴿فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ﴾
﴿در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت﴾
4-ريا:
آنان نشانههایی دارند که به آن شناخته میشوند. کسی که بنگرد به روشنی آن را در مییابد و نمودارترین ويژگی آنان ریا است و زشت ترین موقعیتی است که انسان در آن قرار میگیرد. ويژگی دو رویی. ظاهری جدا و باطنی جدا دارند. دیدگاهی آشکار دارند و دیدگاهی حقیقی و پنهان دارند. خداوند را در خانهی خود به شکلی عبادت میکنند و در مقابل مردم به شکلی دیگر او را میپرستند. پایه و اساس دیدگاههای آنان ریا است و تنبلی آنان را از اجرای اوامر الهی باز میدارد و اخلاص برای آنان سخت و دشوار است.كيفَ وصفهم الله عزّ وجل ؟ قال تعالى:
﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ وَإِذَا قَامُوا إِلَى الصَّلَاةِ قَامُوا كُسَالَى يُرَاءُونَ النَّاسَ وَلَا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلاً﴾
﴿ منافقان با خدا نيرنگ مى كنند و حال آنكه او با آنان نيرنگ خواهد كرد و چون به نماز ايستند با كسالت برخيزند، با مردم ريا مى كنند و خدا را جز اندكى ياد نمى كنند ﴾
برخی از آیات که توصیف منافقان را میکند کلام خداوند بزرگ است. اگر انسانی از این اوصاف پاک باشد خوشا به حالش و مبارک باد و باید خداوند را سپاس گزارد و امیدواریم همه از کسانی باشیم که از نفاق به دور اند و اگر برخی از این صفتها را اشتباها دچار شدیم قلب ما بتپد، بنابراین: راه باز است و دروازهی توبه گشوده است و درب اخلاص و اصلاح باز است.
صفت چهارم:
آنان در مقابل مردم ریا میکنند و تنها اندک زمانی خداوند را یاد میکنند و وقتی به نماز میایستند خسته و تنبل اند.
5- پریشانی و تردید:
از دیگر صفات منافقین تردید و پریشانی است. با اینان باشیم یا با آنان؟ با دوستان ناباب یا با مومنان؟ با عبادتگاهها یا با کاباره ها؟ نه به این دلگرم است و نه به آن:﴿في قلوبهم مرضٌ فزادهم الله مرضاً﴾
﴿در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود﴾
یکی میگوید: مانند برهی سرگردان میان دو گوسفند که باری با این است و گاهی با آن و با هیچکدام آرام نمیگیرد.
اگر کسی با مومنان بنشیند این مجلس برایش آرامش بخش است و هنگام نشستن با کفار یا اهل دنیا و یا بی ایمانان با آنان شادی میکند و به سخنانشان گوش فرا میدهد و از نشستن با آنان لذت میبرد. اینها نشانههای نفاق است. اگر واقعا مومن باشد با کفار آرام نمییابد و از سخنانشان آرامش نمیگیرد و به شوخیهای آنان دل نمیبندد و از رفتارها و حالتهای آنان تاثیر نمیپذیرد.
بنابراین پیامبر اکرم منافق را این گونه توصیف میفرماید: از ابن عمر روایت است که گفته است: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: داستان منافق مانند داستان گوسفندی است که میان دو گله سرگردان است، باری به سوی آن یکی و باری به سوی این یکی میرود و نمیداند به دنبال آن یکی رود یا با این یکی باشد؟»
خداوند متعال میفرماید:
﴿مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَلِكَ لَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَلَا إِلَى هَؤُلَاءِ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً﴾
﴿ ميان آن [دو گروه] دو دلند نه با اينانند و نه با آنان و هر كه را خدا گمراه كند هرگز راهى براى [نجات] او نخواهى يافت﴾
به خدا سوگند شنیدم برخی از زنان محجبه به جشنهای مختلط در هتلها میروند که شراب نوشی در آن موج میزند. چگونه راضی میشوید با همسرتان به این جشنها بروید؟ این گونه منافقان را توصیف میکند: مانند گوسفند سرگردانی میان دو گله، باری به آن یکی و باری به این یکی پناه میبرد، ولی با هیچ کدام آرام نمیگیرد.
﴿مذبذبين بين ذلك لا إلى هؤلاء ولا إلى هؤلاء﴾
﴿ ميان آن [دو گروه] دو دلند نه با اينانند و نه با آنان ﴾
6- در کمین اهل کتاب و سنت هستند:
یکی دیگر از صفات منافقان این است که همیشه در کمین پیروان کتاب و سنت باشند. همیشه حسد میورزند و همیشه در کمین مومنان اند. اگر مومنان به پیروزی نائل شوند به آنان میگویند: آیا ما با شما نبودیم؟ ما با شما بودیم. ما هم مؤمن هستیم. ما یاوران شما هستیم. ما پشتیبان شماییم. میگویند: آیا با شما نبودیم؟ و بسیار سوگند یاد میکنند و اگر دشمنان کتاب و سنت پیروزی یابند میگویند: آیا نمیدانید که ما و شما پیوند برادری محکمی داریم. ما با شما بر ضد مومنان میجنگیم و ما پیوند خویشی داریم. خداوند بزرگ میفرماید:﴿الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً﴾
﴿همانان كه مترصد شمايند، پس اگر از جانب خدا به شما فتحى برسد مى گويند مگر ما با شما نبوديم و اگر براى كافران نصيبى باشد مى گويند مگر ما بر شما تسلط نداشتيم و شما را از [ورود در جمع] مؤمنان باز نمى داشتيم پس خداوند روز قيامت ميان شما داورى مى كند و خداوند هرگز بر [زيان] مؤمنان براى كافران راه [تسلطى] قرار نداده است﴾
7- دو رویی:
حقیقت این است: که شنونده از سخنان منافق خوشش میآید و از شیرین سخنی و نرمی کلامش خوشش میآید و خداوند را گواه نیت خود میگیرد و به شما میگوید:خداوند میداند که من تو را دوست دارم، خداوند را بر نیت خود گواه میگیرد، در حالی که بدترین دشمن است، خداوند میفرماید:
﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللَّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ﴾
﴿ و از ميان مردم كسى است كه در زندگى اين دنيا سخنش تو را به تعجب وا مىدارد و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه مى گيرد و حال آنكه او سخت ترين دشمنان است﴾
این پند من به تمام برادران مومن است. نماز را در خانه مانند نماز در مسجد بپا دارید. در راه حتی تنها هستید چشم پوشی نمایید، مانند اینکه در میان سایر مومنان هستید. خداوند بزرگ را در نظر داشته باشید. دربارهی خدا از سرزنش سرزنش کنندگان نترسید. به سخنان مردم اهمیتی ندهید. در مقابل مردم یک دیدگاه و در خانه دیدگاهی دیگر نداشته باشید.
((من لم يكن له ورعٌ يصده عن معصية الله إذا خلا, لم يعبأ الله بشيء من عمله))
((ركعتان من ورع خيرٌ من ألف ركعةٍ من مُخلّط))
((کسی که آن قدر ترس و ورع نداشته باشد که وی را در خلوت از نافرمانی خداوند باز دارد خداوند به هیچ چیز از اعمال او اهمیت نمیدهد))
((دو رکت نماز با خشوع و ترس بهتر از هزار رکعت نماز آمیخته با ریا است))
8-فساد در روی زمین:
﴿وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ﴾
﴿ و چون برگردد [يا رياستى يابد] كوشش مى كند كه در زمين فساد نمايد و كشت و نسل را نابود سازد و خداوند تباهكارى را دوست ندارد﴾
﴿وإذا تولى سعى في الأرض ليُفسدَ فيها ويهلكَ الحرثَ والنسل والله لا يُحب الفساد﴾
﴿ و چون برگردد [يا رياستى يابد] كوشش مى كند كه در زمين فساد نمايد و كشت و نسل را نابود سازد و خداوند تباهكارى را دوست ندارد﴾
9-جلوگیری از انجام دستور الله و پیامبرش:
سخن خداوند بر منافق سنگین است. به سخن خداوند اعتماد نمیکند. فرمان بر نیست. اگر با وحی مطلق با آنان مباحثه کنید خواهید دید که از آن گریزان اند و اگر به دستور کتاب الله و پیامبر فراخوانی از آن رویگردان خواهند بود. خداوند بزرگ میفرماید:﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُوداً﴾
﴿ و چون به ايشان گفته شود به سوى آنچه خدا نازل كرده و به سوى پيامبر [او] بياييد منافقان را مى بينى كه از تو سخت روى برمى تابند﴾
10- سوگندهای بسیار:
از نشانههای منافق: سوگندهای بسیار و بی دلیل خوردن میباشد. سوگند بسیار زیاد دلیل عدم تعادل درونی است. گاهی شخصی پیش از سخن گفتن سوگند میخورد. کسی تو را تکذیب نکرده است. کسی تو را مجبور به سوگند خوردن نکرد و یا کسی از تو نخواست سوگند بخوری. بدون نیاز سوگند دروغ میخورد؛ چرا که در درون خود باور دارد که مردم او را باور ندارند و در شخصیت درونیاش نوعی نقص و خلل وجود دارد، خداوند بزرگ میفرماید:﴿اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ﴾
﴿ سوگندهاى خود را [چون] سپرى قرار داده بودند و [مردم را] از راه خدا بازداشتند و [در نتيجه] براى آنان عذابى خفت آور است﴾
11-پیمان شکنی:
منافق مانند کسی است که در یک سفر بیابانی پس از مدتی و یا مسافتی که میگذراند، احساس خستگی و ناتوانی میکند، بنابراین باز میگردد و دیگر به راه خود ادامه نمیدهد. خداوند بزرگ میفرماید:﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ﴾
﴿ اين بدان سبب است كه آنان ايمان آورده سپس به انكار پرداخته اند و در نتيجه بر دلهايشان مهر زده شده و [ديگر] نمى فهمند﴾
﴿ذلك بأنهم آمنوا ثم كفروا فطُبعَ على قلوبهم فهم لا يفقهون﴾
﴿ اين بدان سبب است كه آنان ايمان آورده سپس به انكار پرداخته اند و در نتيجه بر دلهايشان مهر زده شده و [ديگر] نمى فهمند﴾
12- ظاهر آنان تو را خوش میآید اما باطن آنان بر خلاف ظاهرشان میباشد:
شاید این منافق خوش قیافه باشد و ظاهری آراسته داشته باشد و قدی کشیده و چهره ای خوشایند و عضلات قوی و ذهن با هوش و زبان گشاده و بیانی افسونگر داشته باشد، اما خداوند بزرگ میفرماید:﴿وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾
﴿و چون آنان را ببينى هيكلهايشان تو را به تعجب وا مى دارد و چون سخن گويند به گفتارشان گوش فرا مى دهى گويى آنان شمعکهايى پشت بر ديوارند [كه پوك شده و درخور اعتماد نيستند] هر فريادى را به زيان خويش مى پندارند، خودشان دشمنند از آنان بپرهيز خدا بكشدشان تا كجا [از حقيقت] انحراف يافته اند﴾
﴿وإن يقولوا تسمع لِقولهم كأنهم خُشبٌ مُسندة يحسبونَ كلَّ صيحةٍ عليهم هم العدو فاحذرهم قاتلهم الله أنّى يؤفكون﴾
﴿و چون سخن گويند به گفتارشان گوش فرا مى دهى گويى آنان شمعکهايى پشت بر ديوارند [كه پوك شده و درخور اعتماد نيستند] هر فريادى را به زيان خويش مى پندارند خودشان دشمنند از آنان بپرهيز خدا بكشدشان تا كجا [از حقيقت] انحراف يافته اند﴾
سیدنا علی میگوید: ما مردان را با حقیقت میشناسیم ولی حقیقت را با مردان نمیشناسیم. مومن معیاری دقیق دارد. یعنی اگر کسی کاری برخلاف شرع بکند این شخص از دیدهی مومن افتاده است و یا اینکه باوری بر خلاف قرآن الله داشته باشد این شخص از دید مومن سقوط کرده است. اما کسی که از مردم، ظاهرشان، تیپ آنان، حرکات، سکنات، فصاحت، خوش سخنی شان را میبیند و خوشش میآید و به انحرافات، اشتباهات، گناهان و نافرمانی هایشان و دوری شان از کتاب الله و رسول الله توجهی نمیکند، در حقیقت او انسان ساده لوحی است.
13- نماز را در پایان وقت میخوانند:
می گوید: نماز را در اول وقت نمیخوانند. نماز صبح را با طلوع خورشید میخوانند و عصر را هنگام غروب خورشید میخوانند و چون کلاغ در سجده هایشان به زمین نوک میزنند و این نماز جسم است نه روح و چون روباه در آن به این سو و آن سو نگاه میکنند و هرگز به جماعت نمیرسند، بلکه اگر نمازی هم بخوانند در خانه میخوانند و یا در مغازه میخوانند و مسجد را ترک میکنند. این صفت منافقان است.14- اگر مومنان را سلامتی و یاری و پیروزی فرا رسد آنان اندوهگین میشوند:
از نشانههای منافقان:اگر مومنان را سلامتی و یاری و پیروزی فرا رسد آنان اندوهگین میشوند. در سطح فردی: برادری مومن دارید که خداوند مقام و منزلت او را بالا برده است. شما اندوهگین میشوید. خوش سخن است، اندوهگین و دلگیر میشوید. در جامعه مقامی به او عنایت میکند شما دلتنگ میشوید. دنبال عیب ونقصهای او میگردید و آن را به مردم معرفی میکنید. اینها نشانههای نفاق است.
از نشانههای ایمان:
اما مومن وقتی برادر مومن خود را ببیند که خداوند خوش زبانی و مقام والا به او بخشیده، در این هنگام نسبت به این رویدادها خوشحال میشود و در خدمت و یاری او میکوشد. حقیقت یکی است. وقتی برادرتان منزلت مییابد فرض کنید شما منزلت یافته اید. مومنان در کارهای نیک خود سهیم اند. وقتی انسان کار نیکی میکند برادر مومن خود را نیز با کار خود یاری نموده است. وقتی مومنان به دیدار کسی میروند و یکی از آنان دربارهی خداوند سخن میگوید بقیه ساکت میشوند و پاداشی همسنگ پاداش متکلم دارند؛ زیرا هدف این است که این حقیقت به این شخص برسد، فرقی ندارد هر کس که آن را برساند مطلوب است. اما رقابت و شاخ و شانه کشیدن از صفات مومنان نیست. وقتی برادرتان برای دعوت به الله قدم برداشته است شما نیز با او باشید و او را یاری دهید. تلاش نکنید عیوبی را که از او میبینید آشکار کنید. خداوند بزرگ میفرماید:
﴿إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ﴾
﴿ اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال مى كند و اگر به شما گزندى رسد بدان شاد مى شوند و اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد نيرنگشان هيچ زيانى به شما نمى رساند، يقينا خداوند به آنچه مى كنند احاطه دارد﴾
﴿إن تمسسكم حسنةٌ تسؤهم وإن تصبكم سيئةٌ يفرحُوا بها﴾
﴿ اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال مى كند و اگر به شما گزندى رسد بدان شاد مى شوند﴾
یعنی اگر به این مومن مصیبتی رسد منافق شادمان میشود و گاهی شادی اش را آشکار میکند و خداوند بر این شادمانی او را مجازات میکند. اگر شادمانی اش را آشکار کند مجازات او بیشتر میشود. خداوند دوست ندارد آنان او را عبادت کنند، چون دلهای آنان ناپاک است و درون آنان پلید است و آنان را از عبادت باز میدارد و آنان را زمین گیر کرده و آنان را حق تقرب به خود نمیدهد؛ چراکه آنان به دشمنانش تمایل دارند، همان دشمنانی که از او دور هستند و از وحی او رویگردان شده و او نیز از آنان روی میگرداند. آنان را بدبخت کرده و خوشبخت نمیکند و چنان عادلانه بر آنان حکم میکند که دیگر هیچ امید بازگشتی برایشان باقی نمیماند.
﴿وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ﴾
﴿ و اگر [به راستى] اراده بيرون رفتن داشتند قطعا براى آن ساز و برگى تدارك مى ديدند، ولى خداوند راه افتادن آنان را خوش نداشت پس ايشان را منصرف گردانيد و [به آنان] گفته شد با ماندگان بمانيد﴾
﴿لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالاً وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾
﴿ اگر با شما بيرون آمده بودند جز فساد براى شما نمى افزودند و به سرعت خود را ميان شما مى انداختند و در حق شما فتنهجويى میکردند و در ميان شما جاسوسانى دارند [كه] به نفع آنان [اقدام مى كنند] و خدا به [حال] ستمكاران داناست﴾
15- متن قرآن کریم بر آنان گران است:
از جمله دلایل نفاق منافق: این است که متن قرآن بر وی سنگین است. گفت: متنها برایشان دشوار بود بنابراین آن را ناپسند دانستند و برایشان تحمل ناپذیر شده و از زیر بار آن شانه خالی کردند و رهایش نمودند. سنتها از دست آنان خارج شد و آنان در حفظ آن نکوشیدند. خداوند متعال میفرماید:﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ﴾
﴿ اين بدان سبب است كه آنان آنچه را خدا نازل كرده است خوش نداشتند و [خدا نيز] كارهايشان را باطل كرد﴾
وقتی خداوند دستوری میدهد و شما آن را ناپسند شمردید این نشانهی نفاق است. مومنان نسبت به آنچه بر آنان نازل میشود، شادماناند، اما منافق دستورات الهی را بر خود سنگین مییابد.
16- از شیوه و آهنگ سخن گفتن آنان به [حال] آنان پى خواهى برد:
آنان در نهان نفاق میورزند اما خداوند بزرگ گاهی برخی از نشانههای آن را بر صفحهی چهره شان نمودار نموده و نفاق آنان را از زبانشان برملا میکند: از کوزه همان بیرون تراود که در اوست. این یک قاعده است.شخصی را دوست ندارید ولی یاد او آورده میشود و شخصی زنده و زندگی میکند، میگویید: خداوند او را بیامرزد، هنوز نمرده است، نمرده است. معنای آن این است: شما آرزوی مرگ او را دارید. اینها گاهی ناهنجاریهای گفتاری است: در عزا و اندوهی شرکت میکنید و سخنی میگویید که گویا آرزوی استمرار آن اندوه را دارید. متوجه نمیشوید. اینها ناهنجاریهای زبان است. اینها از نظر روانشناسان معانی زیادی دارد. پس منافقان با چهره و زبان آنچه در دل دارد را بیان میکنند، خداوند بزرگ میفرماید:
﴿أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغَانَهُمْ * وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ﴾
﴿ آيا كسانى كه در دلهايشان مرضى هست پنداشتند كه خدا هرگز كينهی آنان را آشكار نخواهد كرد * و اگر بخواهيم قطعا آنان را به تو مى نمايانيم در نتيجه ايشان را به سيماى [حقيقى]شان مى شناسى و از آهنگ سخن به [حال] آنان پى خواهى برد و خداست كه كارهاى شما را مى داند﴾
﴿أم حَسِبَ الذين في قلوبهم مرضٌ أن لن يُخرجَ الله أضغانهم ولو نشاء لأريناكهم فلعرفتهم بسيماهم ولتعرفنهم في لحن القول﴾
﴿ آيا كسانى كه در دلهايشان مرضى هست پنداشتند كه خدا هرگز كينهی آنان را آشكار نخواهد كرد * و اگر بخواهيم قطعا آنان را به تو مى نمايانيم، در نتيجه ايشان را به سيماى [حقيقى]شان مى شناسى و از آهنگ سخن به [حال] آنان پى خواهى برد﴾
﴿والله يعلم أعمالهم﴾
﴿ و خداست كه كارهاى شما را مى داند﴾
17- بازگشت آنان در روز قیامت:
از دیگر نشانههای منافقان نیز این آیه میباشد: خداوند بزرگ در سورهی حدید میفرماید:﴿يَوْمَ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَرَاءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ * يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ﴾
﴿ آن روز مردان و زنان منافق به كسانى كه ايمان آورده اند مى گويند ما را مهلت دهيد تا از نورتان [اندكى] برگيريم. گفته مى شود: بازپس برگرديد و نورى درخواست كنيد آنگاه ميان آنها ديوارى زده مى شود كه آن را دروازه اى است باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد *[دو رويان] آنان را ندا درمى دهند آيا ما با شما نبوديم؟ مى گويند: چرا ولى شما خودتان را در بلا افكنديد و امروز و فردا كرديد و ترديد آورديد و آرزوها شما را غره كرد تا فرمان خدا آمد و [شيطان] مغروركننده شما را در بارهی خدا بفريفت (۱۴)﴾
﴿انظرونا نقتبس من نوركم قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نوراً﴾
﴿ ما را مهلت دهيد تا از نورتان [اندكى] برگيريم. گفته مى شود: بازپس برگرديد و نورى درخواست كنيد﴾
به پشت سر برگردید و نور برگیرید، میگویند: آیا ما با شما نبودیم؟ میگویند: آری، ولى شما خودتان را در بلای دنیا افكنديد و امروز و فردا كرديد و ترديد آورديد و آرزوها شما را فریفت تا آنکه وعدهی خداوند فرا رسید و شیطان شما را نسبت به خداوند فریب داد.
بنگرید، چند نشانه؟ آیا با شما نبودیم؟ آری، ولی شما دنیا را دوست داشتید و تمام همت خود را به آن اختصاص دادید و مقصد اصلی خود نمودید و مومنان را در بلا انداختید و آرزو داشتید که دچار گرفتاری شوند و آرزوی نابودی مومنان را داشتید. چون خیر و نیکی نصیب آنان شد شما از آن دلگیر شدید و در کلام خداوند بزرگ شک و تردید نمودید و نسبت به سخنان خداوند یقین نداشتید و در وعده و وعید الله شک داشتید. در حلال و حرام او تردید روا داشتید و آرزوهای بلند شما را فریفت و تنها به دنبال دنیا بودید و فریفتهی آن شدید تا آنکه وعدهی الهی سر رسید و شیطان شما را نسبت به خداوند فریفت.
منظور از غَرور شیطان است که شما را وعده داده و به خیال افکند که هر کس امت محمد صلی الله علیه وآله وسلم باشد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شفاعت او را مینماید و همین که پیرو او باشید کفایت میکند و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بدون قید و شرط در روز قیامت برایتان شفاعت میکند و بنابراین به نافرمانی و شبهات و خلاف شرع و دنیا و متعلقات و اموال آن سرگرم شدید.
روایت شده که سیدنا حذیفه بن یمان از مردی شنید که میگوید: خدایا منافقان را هلاک گردان. گفت: ای پسر برادرم، اگر منافقان نابود شوند در دنیا از تنهایی وحشت زده خواهید شد، چون مردمی باقی نمیماند. یعنی سیدنا حذیفه اشاره نموده که بسیاری از مردم از این قبیل اند و منافق اند.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نام منافقان را به حذیفه بن یمان نجوا نمود و سیدنا عمر از این موضوع آگاه شد و به او گفت: ای حذیفه تو را به خدا سوگند میدهم! آیا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مرا از آنان نامید؟ گفت: خیر، کسی را بعد از تو تبرئه نمیکنم، بر من سخت نگیر، نام تو نبود، ولی بعد از کسی را تبرئه نمیکنم و به او نمیگویم.
ابن ملیکه میگوید: سه تن از یاران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را دیدم که نگران این بودند که منافق باشند و هیچ کس از آنان نمیگفت: ایمانی مانند جبرئیل یا میکائیل دارد.
اگر همیشه به خود شک داشتید که شاید منافق باشید و یا شاید کوتاهی کرده باشید، این نشانهی خوبی است و اما اگر با آرامشی ساده لوحانه بگویید الحمدلله من مومن هستم. من در زمان سختی هستم. کارهای من مانند هفتاد تن از یاران رسول الله است. من در زمانی ام که دیندار مانند کسی است که اخگر داغ را در دستانش بگیرد. اگر این گونه خود را آرام کنید و در نتیجه هیچ مشکلی نداشته باشید. این نشانهی نفاق است و نشانهی نفاق این است که از نفاق نترسید.
حسن بصری - همان طور که گفتم - گفت: تنها منافق با نفاق آرام است و تنها مومن از آن میترسد و یکی از یاران رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم دعا مینمود و میگفت: بار خدایا از تواضع نفاق به تو پناه میبرم. گفتند: تواضع نفاق چیست؟ گفت: اینکه بدن تواضع و فروتنی داشته باشد ولی قلب خشوع نداشته باشد. در نماز فروتنی نمایان شود اما قلب او بویی از خشوع نبرده باشد.
شخصی گفته است: نفاق کاشته میشود. رشد میکند و دو ساقه دارد؛ ساقهی ریا و ساقهی دروغ و از دو چشمه آب میخورد؛ از چشمهی نادانی و از چشمهی سستی اراده؛ یعنی دیدگاه غلط و ارادهی سست و همچنین دروغ و ریا؛ یعنی نفاق چهار پایه دارد: دروغ، ریا، ضعف بصیرت و سستی اراده. دیدگاه پریشان و ارادهی سست شخص را به دروغ و ریا وا میدارد.
از ابوامامه روایت است که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:
((يُطْبَعُ الْمُؤْمِنُ عَلَى الْخِلالِ كُلِّهَا إِلا الْخِيَانَةَ وَالْكَذِبَ))
((مومن هر خصلتی را به خود میگیرد ب